قصه ی انار
توی نارستانی
زیر یک دار انار
لیلی از خواب مجنون بگریخت
ناگه از خواب پرید
سوی هر بوته دوید
بلکه بجوید او را
لیک لیلی، پشت این بوته و آن بوته نبود
و بدین سان دل مجنون خون شد
خون دل جاری شد
از میان روزنه ی چشم تَرَش
و چکید روی گل های انار
قطراتش خشکید
و انار حاصل شد
بافته شده در ۲۹ آبان ۸۸
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۷:۴۳ ب.ظ توسط سارا محمدی
|
آدرس جدید ما xrays.ir